کتاب ژن خودخواه

gene-khodkhah_r-dawkins_cover-www-azadieiran2-wordpress-com

داوکینز آشکارا خداناباور است و از منتقدان بنام مذهب بشمار می‌آید. برخی او را بی خدایی ستیزه جو ( گروهی از خداناباوران که نسبت به مذهب نگرشی ستیزه جویانه دارند) می‌دانند. داوکینز خداناباوریش را نتیجه منطقی درک خود از نظریه فرگشت و درک این که دین و علم ناسازگارند می‌داند.

داوکینز در سال ۱۹۸۶ در کتاب ساعت ساز نابینا می‌نویسد:»پیش از کشف تکامل توسط علم یک خداناباور بر پایه نظرات هیوم می‌توانست بگوید: «من برای اشکال پیچیده بیولوژیک توضیحی ندارم. تنها می‌توانم بگویم که خدا توضیح خوبی در این رابطه نیست. بهتر است که صبر کنیم و چشم امید داشته باشیم تا شخصی با نظری بهتر از راه برسد.» بدون شک این دیدگاه، گرچه از نظر منطقی درست بنظر می‌رسید، ولی توان متقاعد ساختن افراد را به طور کامل نداشت. هرچند بی خدایی ممکن است پیش از داروین نیز قابل دفاع کردن بوده باشد، ولی این داروین بود که این امکان را فراهم کرد که یک فرد خداناباور، و در همان حال از نظر ذهنی متقاعد و راضی باشد.»

ژ‌ن خودخواه کتابی دربارهٔ فرگشت (تکامل) است که ریچارد داوکینز در سال ۱۹۷۶ نوشت. این کتاب در دنبالهٔ کتاب نخست جرج ویلیامز به نام سازگاری و انتخاب طبیعی نوشته شده‌است. داوکینز اصطلاح ژن خودخواه را برای توضیح تکامل ژن-محور به کار برد، که بر این پایه‌است که تاثیر تکامل در سطح ژن‌ها بارزتر است و تکامل در سطح جانداران یا جمعیت‌ها هیچگاه بالاتر از انتخاب برپایهٔ ژن‌ها قرار نمی‌گیرد.بر این اساس، انتظار می‌رود که یک جاندار تا آنجا تکامل یابد که شایستگی کلی‌اش (شمار پخش رونوشت‌های ژن‌هایش) بیشترین حالت ممکن شود. (نه یک جاندار خاص). در نتیجه، به سوی یک استراتژی پایدار تکاملی می‌رود. در این کتاب برای نخستین بار واژهٔ میم به کار رفته‌است. میم واحدهای فرهنگی تکاملی است که شبیه ژن‌ها در محیط زیستی عمل می‌کند. پیشنهاد شده که رونوشت‌برداری خودخواهانه علاوه بر ژن‌ها در فرهنگ‌های انسانی هم برابرهایی دارد. پس از انتشار کتاب،میمتیک موضوع بسیاری از پژوهش‌ها و کتاب‌ها بوده‌است.