كتاب شکونتلا


منظومه‌ی شکونتلا یا شاکونتالا زیباترین اثر کالیداس شاعر و نمایشنامه نویس نامدار هندی است. شکونتلا یعنی “مرغ پرورده” نام دختر دلربای بی‌همتایی است که در کودکی در پناه مرغان جنگل و پس از چندی در صومعه‌ی مرد پارسایی پرورده و بالیده شده است. قضا را میان دوشیانت پادشاه هند و شکونتلا دیداری دست می‌دهد و هردو به‌یکدیگر دل می‌بازد. زمان وصال زود فرا می‌رسد و پس از آن‌که روزگاری به کام دل سپری می‌شود، شاه دوشیانت، کام یافته به پایتخت باز می‌گردد، تا همسر باردارش را با شکوه تمام به دربار ببرد. روزی حادثه‌ای پیش آمد؛ دختر که به سبب عشق، خویشتن را نیز از یاد برده بود، به پیری مستجاب الدعوه که بدان دیار پای نهاده بود بی‌اعتنایی نشان می‌دهد و رسم معمول را به جای نمی‌آورد، پیر به شاکونتلا خشم می‌گیرد و زبان می‌گشاید که: “نفرین جاودانی بر تو باد، می‌نگرم که عاشق شده‌ای، امید دارم دلدارت هرگز ترا به‌خاطر نیاورد و تو در شرار هجران او بسوزی…”
شکونتلا در میان بوته‌های گل چنان سرگرم عشق خویش بود که نفرین پیر را نشنید، اما دیگر یاران او صدای لرزان و خشم‌آلود پیر راشنیدند- دختری به پای او افتاد و گفت: “بر این بینوا رحم کن، دریغ است با نفرینت این شادکامی را از او بگیری…” پیر گفت: “نفرین من تا آن زمان خواهد بود که دختر نشانی از معشوق به وی نشان دهد آنگاه این نفرین دامان او را رها خواهد کرد.”
نفرین او زنگار فراموشی بر دل شاه نشانده بود، چنان‌که چون شکونتلا شادمان و امیدوار به‌دربار می‌رود شاه او را نمی‌شناسد.
شکونتلا با دیدگان اشکبار گفت: “شهریار من، من شاکونتلا هستم، دختری که تو به همسری برگزیدی و حلقه‌ی مرصع خود را بر انگشتش کردی…” و سپس دست لرزان را به جلو برد تا انگشتری را به او نشان دهد اما دریغ، حلقه بر انگشت او نبود و او آن‌را گم کرده بود…