کتاب ” خیام و این جهان فرسوده “

نوشته سیاوش اوستا
سرگذشت حکيم عمر خيام نيشابوری و دو يار مهربان او حسن صباح و خواجه نظام الملک، در ۲۸ اردیبهشت ‌ماه سال ۴۲۷ خورشیدی در محله سپاهان شهر نیشابور در دامن بانو زهرا فرزندی چشم به جهان گشود که همان فرزند سال‌ ها بعد چشم جهان و جهانیان را برای همیشه به روی اسرار بسیاری گشود.

اسراری از نجوم، ریاضیات، شعر و ادب، جبر و پزشکی و داروسازی. ابراهیم پس از مشورت با همسرش نام فرزند را کیوان نهاد. کیوان خیلی زود با همت مادر راه رفتن را آموخت و با تلاش پدر و مادر زودتر از هنگامه ‌های معمول سخن گفتن آغاز کرد. پنج‌ ساله بود که نخستین جدال او با شیخ شر شروع شد. شیخ شر پس از خواندن چند آیه از قرآن به معنی و تفسیر آن پرداخت و گفت الله که خالق و آفریننده ماست کسانی را که در این جهان بد کنند با فرستادن به جهنم آن‌ها را تنبیه می‌کند و بدکاران را در آتش جهنم می ‌سوزاند. شیخ شر ادامه داد و بحث را دنبال کرد اما فکر و اندیشه و روان کیوان از مدرسه و درس و معلم خارج شد و هزاران پرسش در ذهن کوچک او پدید آمد.