اگر کشورهای اسلامی قرنهاست هیچگونه پیشرفت واقعی علمی نداشته اند ،اگر کشورهای اسلامی منشأ هیچ تحول ارزشمندی در صدها سال اخیر نبوده اند ،اگر عقب افتادگی با مسلمان بودن همبستگی مثبت دارد ،اگر در اکثر کشورهای اسلامی تقاضایی برای حقوق بشر و دموکراسی نیست ،اگر در معدود کشورهای اسلامی که یک دموکراسی نیم بند وجود دارد ،این دموکراسی پا نمیگیرد و دائم در تزلزل است ،اگر محصول خیزش اسلامی جدید در ایران و افغانستان ،صدور نفرت و مرگ به جهان بوده است ،همه اینها با اسلام در ارتباط است .این کتاب به طور کاملا مستند به موضوع دخالت اسلام در سیاست ،اقتصاد و حقوق و پیامدهای آن مي پردازد .
کلیه احکام سیاسی ،اقتصادی و قضایی اسلام بسیار ساده و ابتدایی هستند و عمدتاً از محیط عربستان ۱۴۰۰ سال پیش گرفته شده اند و در حد زندگی همان مکان و زمان اند .بنابرین اولا این احکام برای جهان امروز به شدت ناکافی اند و بیشتر مباحث اساسی سیاسی ،اقتصادی و قضایی در اسلام وجود ندارند و ثانيا بیشتر احکام موجود در اسلام نیز با علم و عدل و عقل و زمان حاضر ناسازگارند و در نتیجه غیر قابل اجرا هستند. واقعیت این است که امروزه با احکام سیاسی ،اقتصادی و قضایی اسلام ،حتی نمیتوان یک روستا را به خوبی اداره کرد چه رسد کل جهان را ! بنابرین دلیلی ندارد که حکومت در دست اسلام باشد.