تاریخ و آگاهی طبقاتی_پژوهشی در دیالکتیک مارکسیستی

نوشته “جورج لوکاچ” ترجمه محمدجعفر پوینده،
تاريخ و آگاهی طبقاتی، شايد قوی‌ترين بيان فلسفی در ميان شورش عامی كه عليه شكل غالب ماركسيسم در انترناسيونال دوم (۱۸۸۹-۱۹۱۴) صورت گرفته بود،‌ باشد. آنتونيو گرامشی، انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ را “انقلابی عليه سرمايه”‌ ناميد. پيروزی انقلاب سوسياليست در یک كشور عقب مانده،‌ درست‌آيينی ماركسيسمی را كه توسط نظريه‌پردازانی چون كارل كائوتوسکی و جورج پلخانوف طراحی شده بود، واژگون ساخت. بر اساس نظر اين تئوريسين‌ها، تاريخ مبتنی بر ضرورت طبيعی خود طبق قوانين اقتصادی جبری پيشرفت می‌کند. لوكاچ و گرامشی هر دو تحت تاثير جورج سورل قرار داشتند كه معتقد بود انقلاب، عملی بر اساس اراده جمعی است. لوكاچ تلاش كرد ماركسيسم بی‌قيد سورل را بر حسب اصطلاحات سازگار با آن مفهوم از انقلاب مجددا طراحی كند. اين امر در اولين گام شامل معرفی درست‌آيينی در روش بود.