کتاب « اتوبوس شب رو »

نیک هنکاک و برادرش، جرمی، می دانستند توی دردسر افتاده اند، اما نمی توانستند درباره اینکه مقصر کیست به توافق برسند. جرمی، البته نیک را سرزنش می کرد . و هر دو آنان می دانستند وقتی به خانه برسند- اگر اصلا به خانه برسند- پدرشان هر دوشان را سرزنش می کند، اما تقصیر هر کس، واقعیت این بود که آنان وسط لندن گیر کرده بودند. پنج دقیقه به نیمه شب مانده بود و آنان می بایست بیست و پنج دقیقه قبل خانه باشند. …