کتاب قلب های بی تپش

ghalbhayebetapesh
کشمکش درونی بین بخشش و انتقام سروان سعید صفورا را می‌آزارد. ایستاده است در دوراهی تردید : بایستم کنار و منتظر باشم یا وارد مهلکه شوم و گناهکار را به سزای عملش برسانم؟ روز و شب یکی پس از دیگری می‌گذرند و او منتظر است؛ منتظر لحظه‌ای‌ست تا مرهمی بیابد برای خاموشی شعله‌ی انتقامی که درونش زبانه می‌کشد. لحظه‌ی سرنوشت‌ساز عاقبت فرا می‌رسد. می‌توان نقطه‌ی پایانی گذاشت بر تمام این کشمکش‌های درونی. آیا صفورا می‌تواند از خودش عبور کند؟