کتاب کشتار67 به بانگ بلند


دکتر اسماعیل خویی شاعری است که هم در قالب ‌های سنتی شعر می سراید و هم در قالب‌های مدرن. در قالب‌های سنتی مفاهیم فلسفی و اجتماعی روز را با تعابیر و تصاویر درخشانی به کار می گیرد و همین باعث می‌شود که شعر‌های اینگونه‌اش از هر سه جنبه‌ی زبان، خیال‌پردازی و اندشیه غنی باشند و رنگ و بوی کهنگی به خود نگیرند. زبانِ مدرنِ شعرهایش اما چیزِ دیگری‌ست؛ سرشار از تصویرپردازی‌ها و حسّامیزی‌های درخشان که برجسته‌سازی‌های منحصر به فردی را به همراه دارند.

ای شیخ ! منم گبروشی ایرانی‌ :

خصم ستم و خرافه و ویرانی

تازی نتوانست مسلمان کندم :

تو نیز به خشک زورقی می رانی!

دکتر اسماعیل خویی می گوید:  شعر در نظر من، گره خوردگی های عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین. بدینسان، در ذات شعر، دست کم سه عنصر از یکدیگر باز شناخته می‌شوند، اندیشه، خیال و زبان.

هرکس که شود به نام اسلام اعدام

بر ضدّ خداوند جهان کرده قیام

در فلسفه ی حقوق خود، نشناسد

زندانی و مجرم سیاسی اعدام

رباعی یکی از قالب‌های مناسب برای بیان اندیشه های عمیق  و تاٌملات شاعرانه  است و اسماعیل خویی در مجموعه‌ شعر‌” کشتار ۶۷، به بانگ بلند”  به خوبی از ظرفیت‌های این قالب استفاده کرده‌است.

این کشته منم، با تن غربال شده :

بر خاک اوین، چو خاک، پامال شده

با این همه، حال و روز من بدتر نیست

ز آینده ی جمعی خر دجّال شده!

دکتر رضا براهنی در پیامی به مناسبت بزرگداشت دکتر اسماعیل خویی گفته‌است:  ” انسانی فروتن در برابر دانش و شعر و فلسفه، که هرگز در برابر دو قدرت قاهر عصری که عرصه را بر آزادی، تساوی حقوقی انسان ها، و بر سرفرازی انسان در عصر ما و کشور ما تنگ می­کردند، سر فرو نیاورد… فرزانه ای که شعرش را در اختیار دو مضمونِ یگانه ی عصر خود گذاشت، یکی عشق به معشوق از هر دست، و دیگری عشق به آزادی از هر رقم…”