از صفویه تا انقلاب اسلامی
در جوامعی مانند ایران که دین اکثریت به دین رسمی حکومتی بدل و روحانیت دین رسمی در قدرت سیاسی سهیم می شود، دولت ها خواسته یا ناخواسته به همکاری با دستگاه های روحانی برخاسته و نهادهای حکومتی، قضایی و فرهنگی را به ابزار سرکوب پیروان مذاهب اقلیت بدل می کنند. دوران صفویه مذهب شیعه دوازده امامی به مذهب رسمی کشور بدل شد و سرکوب اقلیت های دینی دامن مسلمانان غیر شیعه حتی شیعیان غیره دوازده امامی را نیز گرفت. ادیانی که خود را تنها دین بر حق و تنها مذهب حقه تعریف می کنند همچون صاحبان ایدئولوژی های تمامیت خواه که ادعای در دست داشتن مالکیت انحصاری حقیقت و نمایندگی ضرورت های تاریخی را یدک می کشند، با دگراندیشان مدارا نمی کنند. یهودیانی که خود را قوم برگزیده یهوه می دانند، مسیحیانی که می پندارند رهبری دینی جامعه بشری از پسر خدا به پطرس حواری و از او به پاپ به ارث رسیده است، مسلمانانی که محمد را آخرین فرستاده خدا تصور کرده و مسلمان کردن همه مردم جهان را با تبلیغ و جنگ مقدس وظیفه مذهبی خود تصور می کنند، همه مکاتب و ادیانی که ادعای مالکیت «تنها حقیقت مطلق» و در انحصار داشتن «تنها راه رستگاری» را در ذهن داشته و ارشاد و هدایت داوطلبانه یا اجباری مردمان را به رستگاری و بهشت موعود وظیفه تاریخی یا مذهبی خود تلقی می کنند، دگراندیشی را تحمل نمی کنند.