در این رمان، ناباکوف به سه گروه به شدت حمله می کند: انقلابی های شوروی و کسانی که در این کشور قدرت را در دست دارند، روس های ساکن آمریکا، آن دسته از روس های بی بخاری که مخالف انقلاب اند، شیفته آمریکا هستند و منتظرند شوروی از بین برود و با عزت و افتخار به روسیه شان برگردند و آمریکایی هایی که هر چند استاد دانشگاه هستند و از فرهیختگان جامعه به شمار می روند، به زعم ناباکوف در بلاهت و سطحی نگری کم از دو گروه قبل ندارند. در این میان قربانی اصلی خود پنین است؛ مردی که در بین این سه دسته گرفتار شده و راهی ندارد جز آنکه در جنگل آمریکا به مرز جنون برسد. مساله زبان در رمان «پنین» خود نیاز به بحثی مفصل دارد.
در همان ابتدای رمان، شاید اگر آن دره عظیم بین زبان روسی و انگلیسی وجود نداشت، آن بلا در سفر با اتوبوس بر سر پنین نمی آمد. تیموفی پنین شیفته زبان روسی است و با چنان وجد و ستایشی کلمات این زبان را تلفظ می کند که گویی در حال خواندن اپرایی از موتزارت است اما این تسلط پنین بر روسی و شیفتگی او به این زبان، دقیقا همان چیزی است که موضوع خنده و مضحکه شاگردان انگلیسی زبان اوست. این واکنش های تند ناباکوف به محیط اطراف به نوعی نتیجه همین سرگشتگی بین این سه گروه در ینگه دنیا است و ناباکوف در بسیاری از مواقع از این حمله ها به عنوان سپر دفاعی استفاده می کند. بهترین راه نفوذ به جهان پیچیده ناباکوف رمان های اوست و در این راه باید این جمله ناباکوف را در پس ذهن داشت که «پنین خود من است.»
اکتبر 31