این یکی داستان اما خود قصه ی متفاوتی دارد . داستانی دربرگیرنده ی همه ی مضامین بوکوفسکی وار این بار با دوزی بیشتر ، تلخ تر ، گزنده تر ، عیان تر و پوچ تر …این بار توصیف گر کابوس ها و تنهایی او …و شاید یکی از بهترین و پخته ترین کارهای او ..حرف اضافه ای درش نیست ..حقیقت بیش از همیشه در قلم او خودنمایی کرده …ترسیم گر یکی از سیاه ترین دوران های زندگی اش …این که 7سالی ست ازو خوانده و ترجمه کرده ام خودش در ترجمه ی این داستان هم نقش داشته . با این که با قلمش ، زندگی اش و افکارش بیش از پیش آشنا هستم ، اما باز هم موقع ترجمه ی این کار اخیر مرا غافلگیر کرد . طنز بوکوفسکی این بار ، یارای مقابله با تلخی چیزی که خودش می نویسد را هم ندارد …
مه 15