این داستان پلیسی با داستانهای پلیسی دیگر فرق دارد. در داستانهای پلیسی معمولی، جنایتی صورت می گیرد که از تاریخ ارتکاب آن چیزی نمی گذرد و پلیس فوری دست به کار شده و قاتل را شناخته و دستگیر می کند؛ اما در داستان ما موضوع فرق میکند؛ جنایتی در ۱۶ سال پیش رخ می دهد؛ ولی در اثر مرور زمان خاکستر فراموشی آن را فرامیگیرد و حتی خود قهرمانان داستان کم کم آن را فراموش می کنند.
ولی یک دختر زیبا و باهوش، دختری که مادرش را به تهمت این جنایت محکوم کرده بودند و اطمینان داشت که مادرش بی گناه است، به سراغ هرکول پوارو، کارآگاه شهیر و زبردست، آمد و از او خواست که درباره ی آن قتل مجدداً تحقیق کند و حقیقت را برایش روشن سازد و پوارو نیز در نهایت زبردستی حقیقت روشن و انکارناپذیر را در مقابل او و افکار عمومی قرار داد.
مه 31