اسم دیگر کتاب «نفوس مرده» است. «مردگان زرخرید»، زبان طنز دارد. گوگول نه فقط طبقه مالکان و یا دستگاه اداری روسیه، بلکه دهاتیها، رعایا، طبقات فرودست، نظامی ها و حتی معماری و شهرسازی روسی را هم از نیش و کنایه های خود بی نصیب نگذاشته است.
گوگول در این کتاب، از طرفی آلمان زدگی و فرانسه زدگی طبقه مالک و اشرافی روسیه عصر خود را هجو می کند (چیزی که بعدها در کتابهای داستایوسکی هم دیده می شود) و از طرف دیگر در چند موضع از کتاب می بینیم که خودش دچار آلمان زدگی و اروپازدگی است و به وضوح از فرهنگ روسی در برابر فرهنگ اروپایی شرمسار است.
نکته ای که در این کتاب و همچنین بسیاری دیگر از شاهکارهای کلاسیک ادبیات داستانی دیده می شود این است که نویسنده در برخی صفحه های کتاب، به وضوح داستان را رها می کند و به سخنرانی و درد دل درباره موضوعی که در داستان روی داده یا هر موضوعی که دلخواهش است می پردازد. مثلا بخش ششم کتاب، با دو صفحه کامل درد دل گوگول در مورد اینکه دیگر حوصله و ذوق و شوق جوانی اش را از دست داده است و دیدن هیچ منظره ای او را هیجان زده نمی کند شروع می شود. درد دلی که با این جملات به پایان می رسد: «هیهات جوانی ام، هیهات شادابی ام!»
مه 31