کتاب «مسافر »

اثر آنتونی هوروویتس
چرا باید پدرم توقف میکرد؟ من به او گفتم این کار را نکند. می دانستم فکر خوبی نیست. البته او به من گوش نداد. پر و مادها هرگز این کار را نمی کنند. اما اگر به مسیرض ادامه داده بود، این اتفاق، هرگز روی نمی داد.
آن روز بیرون رفته بودیم، فقط خودمان سه نفر و چه روز عالی و واقعا شادی بود. تولد پانزده سالگی من، و آنها مرا به ساوتوولد برده بودند. …