کتاب«اسپرلوس»

اثر : هرمان هسه
ده سال پیش ، وقتی” یوهان فراگوت “زمینی به نام “اِسپَرلُوس “خرید و به آن جا نقل مکان کرد ، خانه ی اربابی کهن سالِ رها شده ای بود با کوره راه های باغ.فراگوت معبد آن را ویران کرد و کارگاه نقاشی جدیدی بنا نمود .وی مدت هفت سال در آن جا سرگرم نقاشی بود. پسرش آلبرت را به مدرسه ی شبانه روزی فرستاد تا کم تر با او رو در رو باشد . خانه ی اربابی را به همسرش” آدله “و خدمت کاران واگذار کرد. او در همان کارگاه مانند مردان مجرّد می زیست. “پی یر ” نام پسر کوچکشان بود که دلبر پدر و مادر و تنها پل ارتباطی بین آن ها و کارگاه و خانه ی اربابی بود…