کتاب« آزیتا»


دریای خزر، صاف و آرام و فیروزه گون، در حدود رودسر، صخره ی سربلندی را، شبیه تر به یک تپۀ مرتفع، به دهان کشیده و از سه طرف دورش گردیده است. بر سر و روی این صخره، همیشه در بیشتر ماههای سال، گیاهاه خرم و گلهای رنگارنگ روئیده اند. شاخه های درختان معلقش کمتر بی بار و برگ و آشیان پرندگان جسورش کمتر بی زمزمه است. همه غوطه ور در نشاطند زیرا که همه شادکام و سیرابند . صخرۀ رفیع که خود بر آب نشسته است ریشه های کودکان سرسز بارورش را نیز به آب می رساند. پنداری که این صخره را از آغاز آفرینش پا گرفته. از روی زمین خراما خرامان، با شوق و آرزومندی مانند کودک تازه پایی که……..