آرزوهای بسیاری برای این کتاب داشتم، آینده ای روشن که حق اش نبود چنین سخت با دیوار برخورد کند، یکی از آرزوهایم شاید این بود که آن را در کتابفروشی شهرمان ببینم، در کنار کتاب های دیگری که از جنس کاغذ اند و نویسنده های شان هر چند با جیب های خالی اما حال روح شان خوب است و رزومه ای برای جهان آخرت دست و پا کرده اند. صدابردار مجموعه ای از “نُه” داستان کوتاه است، کوتاه به معنای حقیقی، نه رمان های بیست یا سی صفحه ای که با نام داستان کوتاه به خورد مخاطب داده می شوند. انسان، بیگانگی و مرگ، صدای واضح این داستان ها هستند، سکوت و تاریکی که از هر سو فرو می ریزند و آدمی ناچار به تسلیم است. مخاطب را در خواندن این کتاب به صبر دعوت می کنم، به تفکر و عشق، به دوری از تعصب و نزدیکی به افکار جدید و بروز یافته در خودمان و اطرافیان، او باید تعارف را کنار بگذارد و خود را آنگونه که هست ببیند، حتی اگر زبری و تیرگی اش در ظاهر آزار دهنده باشد. داستان های این مجموعه طوری نگاشته شده اند که لازم است برای تک تک کلمات ارزش قائل شد، نمی توان آنها را تا نیمه خواند یا واژهء آخر را جا انداخت و مدعی بود که خوانده و درک شده است، صدابردار داستان جزئیات است، قصهء نقش های سفید روی بوم سفید.
آگوست 29