نویسنده : اسماعیل فصیح
در هنگام جشن ازدواج خسرو با ثریا، شهروز عموی دیوانه خسرو وارد عروسی می شود با قاتل خطاب کردن خانواده داماد عروسی را به هم می ریزد و می گوید شما باید تقاص خون برادرم را بدهید. خسرو به دنبال یافت واقعیت زندگی اش و چگونگی مرگ پدرش از نظرها پنهان می شود. فرح مادر خسرو که زنی جا افتاده است و با سرهنگ بازنشته ای زندگی می کند همواره می خواهد خسرو را از از جستجوی علت قتل پدرش باز دارد.