نوشته هوشنگ معین زاده
ایشان توانسته است در این کتاب ارزنده به کمک سندهایِ تاریخی و معتبر، ادعایِ وجودِ کسی به نام امام زمان را رد کند. آقای هوشنگ معین زاده توانسته در این کتاب، در چهارچوب یک داستان شیرین و سرگرم کننده، واقعیت ها و دروغ های تلخ آخوندها را در باره هستی امام زمان، آشکار سازد، و سندهای تاریخی ای را پیش بکشد که سوای چند آخوند حکومتی نیرنگ باز در ایران، از سوی خیلی از شیعیان جهان پذیرفته شده است. عثمان بن سعید روغن فروش که او از قبیله بنی اسد بود و چون در سامرا زندگی میکرد به او عسکری هم میگفتند. در محافل شیعه به او «سمّان» و «زیّات» (به معنی روغن فروش) هم میگفتند. به گفته منابع شیعه بخاطر اختفاء امر نیابت و استتار فعالیتهای سیاسی، روغنفروشی میکرد، و اموال و نامهها را با ظرف روغن میان امام و شیعیان جابهجا میکرد. و سپس سه تن دیگر که ادعای باب بودن یا نمایندگی از امام زمان را داشتند، با آز و طمع ِازدست نرفتن و خشک نشدن سرچشمه سرمایه هایی که به نام سهم امام، همیشه از ایران به سوی عراق سرازیر بودند، پس از درگُذشت امام حسن عسکری، در سرداب سامره (جایی که روغن ها را خُنک نگه میداشت) دروغی را بافت که خودش هم باور نمیکرد که بتواند با آن، ملتی را برای هزار و دویست سال اسیر و قربانی آن سازد. ولی او توانست این حرف را با بهایِ گران همراه با روغن های بی ارزشش به شیعیان بفروشد؛ با این ترفند، طبقه آخوندها را با سرمایه هایِ کیهانی سهم امام پاداش دهد.