کتاب”چگونه انسان غول شد” در سه جلد

جلد اول: چگونه انسان غول شد: داستان تکامل انسان


جلد دوم: چگونه انسان غول شد: انسان در گذرگاه تکامل

جلد سوم: چگونه انسان غول شد: انسان دنیای خود را گسترش میدهد
نوشته ایلین _ سگال ترجمه آذر آدیان پور

در سال ۱۳۵۳ به چاپ رسید. این کتاب در تایید نظریه داروین و شرح تکامل بشر بود. منتهی از منظری مارکسیستی نوشته شده بود. به این معنا که بر نقش کار و ابزار سازی در تکامل انسان و به قول خودش “غول شدن” او انگشت تاکید می گذاشت. مارکسیست ها بر نقش قرار گرفتن انگشت شست جلو بقیه انگشتان تاکید داشتند. این تحول باعث شد تا انسان بتواند ابزار به دست بگیرد و سپس ابزار بسازد و با به دست گرفتن ابزار قامت راست کند و بر دو پایش بایستد و به این ترتیب خود را از عالم جانوران جدا کند. نظریه مارکسیستی بر نظریه داروین متکی بود که نقش احتیاج و اقتضائات محیطی را در تکامل برجسته می کرد. اما نظریه داروین یک حلقه گمشده داشت و آن توضیح مکانیسم ایجاد تنوع بین جانداران بود. تنوعی که پایه تنازع بقا و انتخاب اصلح توسط طبیعت می شد. داروین نتوانست این حلقه گمشده را پیدا کند؛ چون در زمان او ژن ها و علم ژنتیک را نمی شناختند. بعدها این مندل کشیش اسکاتلندی بود که توانست با تئوری ژن ها و جهش های ژنتیکی این تنوع را توضیح دهد. از نظر مارکسیست ها، ژنتیک علم نبود چون مبنای تبیینات را چیزی غیر از محیط می دانست. به همین علت به دستور استالین این علم مورد بی مهری و انکار قرار گرفت. به واقع استفاده استالینیست ها از نظریات علمی هم ابزاری و هم تقلیل گرایانه بود. آن ها با بزرگ کردن نقش محیط و ابزار، نقش سایر عوامل مثل نقش زبان، اختراع خط و چاپ را در تکامل انسان مورد غفلت قرار می دادند. چرا که به نظر آن ها این عوامل روبنایی بودند. البته چنان که خواهیم دید استفاده از ابزار و ابزار سازی نقش اساسی در تکامل بشر داشت ولی هر چه به زمان های متاخر نزدیک می شویم، نقش علم و فرهنگ و زبان و تکنولوژی بیشتر و بیشتر می شود.