هر درونی كه خيال انديش شد
چون دليل آری خيالش بيش شد
از صد و پنجاه سال پيش، پدران ما همواره بر اين باور بوده اند كه انگليس ها مانند جن به هر لباسی در آمده و در همه جا حضور دارند. در نسل ما نيز كمتر كسی است كه از اطرافيان خويش نشنيده باشد:
“همه اتفاقات زير سر انگليس است و يا اگر انگليس ها نخواهند برگی از درخت نمی افتد”. اين سخن تقريبا به صورت یک باور همگانی و دست كم یک باور غالب در آمده است. گویی تمام صحنه سياست در كشورهایی چون ايران نمايشنامه ای است كه كارگردانی دارد و تمام افراد و عوامل بر اساس نقشی كه برايشان تعريف شده بازی می كنند و گاه چنان نقش خويش را واقعی ايفا می كنند و می گويند و می خندند كه تماشاگران را با وجود آنكه می دانند در تئاتر يا سينما نشسته اند تحت تاثير قرار می دهد. طرف آنكه اين پندار نه در توده و عوام كه در ميان نخبگان و فعالان سياست رواج داشته و اگر در گذشته باور عامه بود در ساليان متاخر از ميان نخبگان در توده سرريز شده و در لا به لای كتاب ها نيز رد پای اين عقيده را می توان مشاهده كرد. برای مثال: کتاب “دست پنهان سياست انگليس در ايران”. نوشته خان ملک ساسانی.