ارتداد در مسیحیت و نقش آن در پیدایش و گسترش اسلام

نوشته: آرمین لنگرودی.
عدم آشنایی با مردم و ایرانیان با تاریخ عقیدتیِ مسیحیت آغازین در سوریه و میانرودان و زمینه‌های یونانی، یهودی و دوآلیستی این تاریخ، به ترویج ایده «تافته» جدا بافته» بودنِ اسلام و قرآن یاری است. هر چه آشنایی ما با ریشه های فرهنگی و مسیحی قرآن بیشتر شود، به اندازه نامفهومی آن کاسته می شود. دقیقاً همین «در ناآگاهی نگاهداشتنِ مسلمین» یکی از نکاتی است که وقایع‌نگاران اسلامی عمداً در جستجوی تحقق آن بودند، تا بدینوسیله ایده‌های آسمانی بودنِ اسلام را گسترش دهند. باتوجه به آنچه در این کتاب آورده می‌شود، شاید دیگر آن‌ها مشکلی نداشته باشند، زبان قرآن و مفاهیم آنچنان بزرگی را بهتر بفهمیم. این زبان و شیوه تفکر در سده‌های نزدیک به پیش و پس از میلاد مسیح، زبان رایج ادبیِ جریاناتِ مذهبی بود، کما اینکه حتا اسطوره‌های اسلامی نیز، همگی اسطوره‌های موجود در آن دوران بودند. ناهمسانی‌های کوچک موجود در بین برخی از این اساطیر با داستانهای قهرمانان انجیلهای رسمی، بمعنای ناهمگونیِ اسلام با پژوهش مسیحیت نیست، بلکه بمعنیِ همخوانیِ نسبیِ این مذهب با برخی دیگر از «ارتدادهای» موجود در این مذهب بود، که تا به حال ـ بدلیلِ عدم در پیرامون. و یا حتا نابودیِ برخی از آنها ـ بر ما کمابیش ناشناخته مانده‌اند. این‌ها واقعاً یک امر طبیعی است، چرا که دلیل اصلی پیدایش این دین است، همان تفاوت‌های فرقه‌های پیش‌قراول آن با کلیسای رسمی بیزانس و روم است که اسرارآمیز بسیاری از قرآن‌ها است، دلیلی برای درست بودنِ تفسیرهای «غیب‌گرایانه‌ی اسلامی» برای بازگشایی آنها. نیست، بلکه انگیزه‌ای برای جستجوی بیشتر در جهت رمزگشایی علمی، تاریخی و خردمندانه آنهاست. با هرآنچه که تا باحاله‌ایم، می‌توانیم به یقین بگویم، که نه تنها پیدایش اسلام در ایران ریشه‌ی خود را در دگردیسیِ یک و یا چند ارتداد مسیحی دارد، بیشتر گسترشِ آن در نقاط غیر، ایرانی مانند آفریقا و یا جنوب اروپا نیز با همین ارتدادها. ـ از رگه‌ها‌ی دیگر ـ پیوند داشته است. ناسازگاری های موجود مابینِ گروه های اسلامی امروزی، مخصوص انواع آفریقایی و اروپایی آن ـ که بیشتر ماهیتِ عرفانی دارند ـ با دو شاخه اصلی شیعه و سنی هم نشانی از همین ناهمگونی های موجود در بین این گرایشات اولیه مسیحی ـ مثلاً بین یهودمسیحیان و مسیحیان عرفانی ـ پیش از دگیسی. اسلامی‌شان است. همچنین تبدیل جریاناتِ اصلی این ارتدادها به اسلام، به معنی نابودیِ کامل آنها هم نیست، چرا که بقایای برخی از این گروهها در شکل کلیساهای کوچک بومی هنوز هم به زیست خود ادامه می‌دهند.