نفرین زمین


نویسنده: جلال آل احمد،
این داستانی از جلال آل احمد (۱۳۴۸- ۱۳۰۲) است. قصه‌ای است که از زبان معلمی به روستا رفته نقل می شود؛ ماجرای آنچه در مدت نُه ماه اقامت در ده و آن‌چه دیده و شنیده و آزموده و به صورت یادداشت‌های روزانه ثبت کرده‌است. یادداشت‌های او هنگامی که وی به روستای دیگری منتقل می شود پایان می‌یابد. طرح کلی داستان روایت‌گونه و شیوه آن واقع گرایانه با صحنه‌سازی‌های مؤثر و گاه تصویری پراکنده است. با این‌که زبان داستان تا حدی قدیمی است، الگوی داستان‌های جدید اروپایی دارد: درست روز اول عقرب بود. که آمدند برای سوارکردن موتور آسیاب. همان روزی که بی‌بی، همه‌ی مردهای کاری ده را به ناهار دعوت کرده بود و قرار بود برای دیم‌کاری پشک بیندازد. جمعه‌ای بود و فردایش به ساعتی که میرزا عمو دیده بود، روز ولادت حضرت هابیل بود. و میدانچه‌ی آبادی را آذین بسته بودند و دورتادورش تخت گذاشته و فرش کرده. و یک دسته‌ی زرنا دف از دم صبح، توی کوچه‌ها بکوب بکوب داشت و بچه‌ها لب جوی ده گردوبازی می‌کردند و زند‌ها دم درها و لب بام‌ها به تماشا نشسته و سه تا ژاندارم، تفنگ‌هاشان را وارونه به کول لای جماعت می‌پلکیدند.