گریز از آزادی



اثر اریک فروم،

تاریخ اروپا و آمریکا در روز گار نوین بر محور کوشش برای آزادی از زنجیرهای سیاسی، اقتصادی و روحانی که همواره انسان را در بند کشیده اند، دور می زند. پیکار گران جنگ های آزادی، همواره ستمدیدگانی بوده اند که آزادی های تازه می خواسته و در برابر صاحبان امتیاز قد برافراشته اند. اما اگر ما داعیه مبارزه با فاشیسم سر داده ایم، باید اول آن را خوب بشناسیم. خوش خیالی ما را مدد نخواهد کرد و تکرار اوراد خوش بینانه همان قدر غیر کافی و بی فایده است که رقص سرخ پوستان برای نزول باران. آزادی با آرزوی تسلیم و شهوت قدرت چه رابطه ای دارد؟ آزادی به عنوان یک تجربه انسانی چیست؟ آیا علاوه پر میل غریزی آرزوی آزادی، یک میل غریزی نیز برای تسلیم در انسان وجود دارد؟ جاذبه فراگیر تسلیم به پیشوا از کجا آمده است؟ آیا تسلیم همیشه در برابر قدرت های آشکار و ملموس است با اینکه در برابر قدرت های درونی مانند چیزی که امروزه وجدان اخلاقی اش می خوانیم یا وظیفه و … نیز وجود دارد؟ آیا در تسلیم رضایتی پنهان است؟ شهوت ارضا نشدنی برای قدرت در آدمیان از کجا می آید؟ برای پاسخ به این پرسش ها نخست تنهایی انسان را مورد بررسی قرار می دهیم. اصولا چرا آدمی از تنهایی می هراسد؟ أنمی نمی تواند بدون نوعی همکاری با دیگران زندگی کند. این حسی است که از کودکی با فرزند انسان همراه است، بزرگترین خطری که زندگی کودک انسان را تهدید می کند، امکان تنها ماندن است.