یکی از آثار ارزشمند سیمین دانشور میباشد. این کتاب مجموعه ای از 11 داستان کوتاه است. سبک نوشتاری کتاب به گونه ای است که انگار کسی برایتان داستان تعریف میکند و شما از شنیدن آن خسته نمیشوید. خلاصه رمان از پرنده های مهاجر بپرس: به مرد روحانی نگاه کردم. شبیه مجسمه ابن سینا در همدان، نشته بود. وننی باشد و قرآن را در جیبش گذاشت بود که از بنیاد ظلم و کم و زیادش حرف زد. نیمار هم پا شده بود. مرد روحانی نه خداحافظی کرد نه هیچی. تفنگ شکاری ام را برداشتم. بروم تو آنان نیمار؟ با تفنگ شکاری؟ صدای خنده بازی را میشنیدم. صدای نجوای ایران خانم و نیمار می آمد. خشاب تفنگ را در آوردم و گلوله ها را از خشاب بیرون کشیدم. گلوله ها را نه چمدانم گذاشتم و لباسهای زیر را روی آنها چیدم. طپانچه در جیب کتم بود. میگذاشتم برای صبح رفتی از روشویی در می آمد. رودررو مثل یک مرد. ایران خانم خودش یکدست لباس شخصی برادرم را که به اندازه من در آورده شده بود سر چوب لباس زده بود و در گنجه نازی گذاشته بود. یک دست کت و شلوار دیگر که تنم بود لباس دامادی ام بود که ایران خانم خریده بود. فتا با لباس دامادی…..
نوامبر 13