مهاجر


نویسنده : شان تن
مترجم: نیما م. اشرفی

این اثر داستان مهاجری را از طریق تصاویر بی کلام شرح میدهد و گویی از گذشته ای نامعلوم برایمان قصه می گوید. مردی که در شهری فلاکت زده زندگی می کند، مجبور می شود برای تامین معیشت خانواده با همسر و دخترش وداع کند و در جستجوی شغلی بهتر به کشوری بیگانه در آن سوی اقیانوسی بزرگ برود این کشور بیگانه به صورت استعاری با عناصری سورئال از جمله میوه های شاخک دار حیواناتی با پاهای فراوان معماری عجیب و غریب، شیوه های حمل و نقل اعجاب انگیز و زبانهایی نامفهوم نشان داده شده است. از آنجا که شخصیت اصلی نمی تواند با استفاده از واژه ها با دیگران ارتباط برقرار کند در کل این داستان نیز حتی یک واژه دیده نمی شود. او که تنها یک چمدان و چند سکه دارد باید به دنبال سرپناه، غذا و شغلی مناسب بگردد. در این مسیر غریبه های خوش قلبی به او کمک میکنند غریبه هایی که هر کدام داستان ناگفته خود را دارند؛ داستان تنازع و بقا در دنیایی مملو از خشونت فهم ناشدنی، آشفتگی و امید.