كتاب موزه بی گناهی (موزه معصومیت)

⚜️«موزه معصومیت» یا «موزه بی‌گناهی»،که با تأخیری چند ساله و با چند ترجمه هم‌زمان به فارسی درآمده است، از این منظر درخور تأمل است که اورهان پاموک، نویسنده ترک‌زبانِ برندۀ نوبل، در این رمان موفق شده است تا توأمان دو نوع از ادبیات و دو شکل از تجربه جهان را به قالب روایت درآورد.
⚜️چندان که از عنوان رمان پاموک پیدا است، با دو مضمون بحث‌برانگیز مدرن به سراغ روایت تحولات استانبول ظرف نیم قرن اخیر رفته است.
⚜️«موزه معصومیت» ساختار ساده‌ای دارد. حوادث آن از بهار ١٩٧٥ آغاز می‌شود. کمال و سیبل، نمایندگان نخستین نسل از ترک‌هایی که از بدو تولد نه در امپراطوری عثمانی که در جمهوری ترکیه زیسته‌اند، در آستانه ازدواج با یکدیگر قرار دارند. در آخرین روزهای دوران نامزدی این‌ دو، پای زن دیگری به اسم «فسون» به زندگی کمال باز می‌شود. فسون و سیبل در تاروپود رمان پاموک، گذشته از آن که دو قطب از جهنم ذهنی کمال را تشکیل می‌دهند، دو جلوه از استانبول نیمه‌آسیایی نیمه‌اروپایی نیز هستند. جدال کمال با زندگی خصوصی و عواطفِ نه دیگر و نه هنوز غربی‌اش، هشت سال طول می‌کشد. کمال تدریجاً به این نتیجه می‌رسد که سیر این ماجرای پرطول‌و‌تفصیل را از طریق اشیای بی‌اهمیت پیرامونش به شکل موزه‌ای درآورد و از این طریق تاریخ مختصر برای خود فراهم آورد. محصول کار که در آغاز فقط اغراض شخصی کمال را دربر می‌گیرد، بیشتر به نقشه‌ای شبیه است که جامعه و تاریخی خاص را آشکار می‌کند.
⚜️این رمان اولین کتابی است که پاموک پس از دریافت جایزه نوبل نوشته است. با خواندن دقیق‌تر رمان در‌می‌یابیم که نویسنده به زبان بی‌زبانی می‌خواهد مرثیه‌ای در مرگ استانبول بسراید. استانبولِ کمال مرده است و او با یادآوری خاطره‌هایی پراکنده و جمع‌کردن خرده‌ریزهای آن سعی می‌کند مرگ کند و آرام استانبول را به اطلاع مخاطبش برساند. شورلت آمریکایی مدل ١٩٦٥، ماشین کمال بامساچی، مظهر ترکیه‌ای است که قرار بوده تا مدرن باشد، اما بخت با او یار نبوده و چیز دیگری از آب درآمده است. استانبول، نه دیگر شهر شرقی دوران عثمانی است و نه پایتخت مدرنی است که زمانی آتاتورک وعده‌اش را داده است