دورتی تنها دختر کشیشی در یکی از شهرهای کوچک انگلستان است که زندگی مذهبی خشک و کسالت باری را می گذراند . او وظایف زیادی در کلیسا و خانه به عهده دارد ، پدر سخت گیری داشته و تمایلی به ازدواج نیز ندارد . روزی به طور ناگهانی حافظه اش را از دست می دهد و خود را در لندن می یابد و وقتی بعد از یک ماه حافظه اش باز می گردد به قدری شایعات مختلف در مورد او ساخته شده که پدرش او را در خانه نمی پذیرد و دورتی وارد زندگی جدیدی می شود…
دسامبر 22