نوشته آرتور گلدن ترجمه مریم بیات
آرتور گلدن در کتاب «خاطرات یک گیشا» آسوده از قضاوت و با خودنمایی با این نصیحت کلاسهای نویسندگی خلاق به مخالفت برخاسته که «هرچه را که می دانید بنویسید.» برای نوشتن چنین رمانی او باید از سه مرز بزرگ ملیت، جنسیت و تاریخ عبور می کرد. او باید خود را به جای دختر ۹ سالهای در ژاپن پیش از جنگ جهانی دوم، قرار میداد که به یک خانه گیشا فروخته شد. بعد از آن باید همان دختر را در نوجوانی تصور می کرد که در یک حراجی به پیر مردی نامطبوع که بالاترین قیمت را برای او پیشنهاد کرده واگذار شده و در تمام داستان باید جزئیات زیادی در مورد زندگی روزمره دختران میدانست مثلا این که چه طور باید موهای خود را برای هر مراسم آرایش کند. البته آرتور گلدن از این مرزها گذشت و نتیجه آن شاهکاری بود که برای بیش از پنجاه هفته در صدر لیست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت و به بیش از بیست و پنج زبان دنیا ترجمه شد، استیون اسپیلبرگ تهیه کنندگی فیلمی بر اساس این کتاب را بر عهده گرفت که نامزد چندین جایزه اسکار شد و در سه رشته این جوایز را کسب نمود.