نوشته هوشنگ معین زاده
قصه طنز آمیز انسان فرزانه ای است که در جستجوی خدا به گوشه هایی از رمز و راز جهان هستی پی می برد و می کوشد تا چگونگی پیدایش افسانه های کهن را که قرن هاست ذهن و روان انسان ها را اسیر کرده اند، آشکار کند. نویسنده در یک قصه تخیلی و فلسفی و در یک سفر رویایی به دنیای اندیشه، خواننده را به سر چشمه خرافات که منشاء پیدایش افسانه ها و پندارهای واهی است می برد تا نظاره گر آنسوی سراب باشد. قهرمان داستان «خدا» است. خدایی که بشر در درازای عمر خود همواره در جستجویش بوده و دریغا که هرگز او را چنانکه بوده و هست در نیافته است. در «آنسوی سراب» خدا برای اولین بار چهره می نمایاند و از جوهر ذاتی و علت وجودی خویش سخن می گوید.
نوامبر 02