مادر

نویسنده: ماکسیم گورکی ترجمه علی اصغر سروش،
یکى از بهترین نمونه‌هاى ادبیات کارگرى و راه و رسم مبارزه است که دیگر به اثرى کلاسیک بدل شده است. این کتاب در مورد روایت عشق یک مادر به فرزندش است و بازگو کننده تلاش مادری برای رسیدن به خوشبختی برای خود٬ فرزند و مردمش است. نیلوونا (مادر)،‌ زنی است که خواندن و نوشتن نمی‌داند، از شوهرش کتک می‌خورد، هم همسر یک کارگر است و هم مادر یک کارگر دیگر، که خود آنها قربانیان هیولای آهنین (کارخانه) هستند. میخوارگی‌های تمام‌نشدنی‌ پس از آنکه منجر به کتک زدن زن‌ها و بچه‌ها می‌شود، تنها دلخوشی و تفریح چنین انسان‌هایی است که زندگی نابسامان و ابلهانه‌ای را به دنبال خود می‌کشند و سرانجام نیز به مرگی زودرس می‌میرند. ولاسف، شوهر نیلوونا نیز از همین دسته است. شخصی که تلاشی برای گریز از این سرنوشت نمی‌کند. ماکسیم گورکى (1936-1868) با نام واقعى «آلکسى ماکسیموویچ پشکوف» نویسنده رمان، نمایشنامه و مقالات ادبى، زاده نیژنى نووگورود شهرى در روسیه است. شهرى که از سال 1932 در ارج نهادن به مقام ادبى او «گورکى» نام گرفت و تا زمان فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى در 31 دسامبر 1991 به همین نام خوانده مى‌شد. ماکسیم گورکى (Maksim Gorkii) نویسنده‌اى مردمى و سخت‌کوش بود و اینکه بسیارى از منتقدین ادبى، آثار او را به گونه‌اى سرچشمه رئالیسم سوسیالیستى دانستند لیکن گورکى هرگز به این قبیل تقسیم‌بندى‌ها در عرصه ادبیات اعتنایى نمى‌کرد و سبک و شیوه خود را داشت، روش داستان‌گویى او حتى به‌صورت شفاهى نیز مورد علاقه بسیارى از معاصران او بود. این جمله «لئون تولستوى» بسیار معروف است که خطاب به گورکى گفته بود: «بیا و قصه‌اى برایم بگو، تو بسیار خوب و ماهرانه داستان مى‌گویى، قصه‌اى از دوران کودکى‌ات بگو، هرگز باور ندارم که تو روزى کودک بوده‌اى. چنان داستان‌گو هستى انگار که عاقل و بالغ از مادر زاده‌اى.» آدم نباید از اهانت دیگران نسبت به خویش گذشت کند. مادر آهسته پاسخ داد بله! با این وجود به ما زن‌ها در تمام عمرمان اهانت می‌شود.