حشره بازی


نویسنده علی سهرابی. وقتی درك ما از هستی انسجام ندارد، انسجام متن بیمعنی است. در دنیایی كه مشخصهاش وفور نشانه های پراکنده و بیربط است و ذهن جامعه پر است از حسها و هیجانهای پراکنده و شدید و زودگذر، نوستالژی، اسطورههای بازیافتی و تمثالهای یک بار مصرف و درآن کیفیتهایی که روزی ارزش داشتند مثل عمق، انسجام، معنا، اصالت، اعتبار و صحت فقط در حد شعار شدهاند و عدم قطعیت با تمام وجود لمس میشود سزاوار متنی هستیم كه انعكاس صحیحی از این دنیا باشد. و طبیعتا در این متن جایی برای نگارش خطی و ممتد نیست. نكته دیگر اینكه در قرائت داستانهای مدرن و سنتی، نویسنده دیدگاه خودش را چنان باجزئیات، دقیق و پیوسته بیان میكند كه این بینش اشتباه را پدید میآورد كه نخست ما به عنوان ناظر هستی، هستی را آنچنان كه هست میبینیم اما به تایید همه، ماهستی را آنچنان كه میبینیم مییابیم و دو بار اینكه درك ما از تغییر در هستی را مرور زمان القا میكند، درحالیكه هر كس با مرور ذهنی خاطرات خودش، به روشنی درمییابد كه درك وی از تغییرات كاملا گسسته، غیرمنسجم، پیچ پیچ و تكه پاره و پس و پیش و با كلی جا افتادگی و حذف جزئیات است. بنابراین داستان به سبك گذشته اش نه بازتاب ذهن نویسنده است نه خواننده، بلكه كوششی است زیاده برای یكپارچه نشان دادن چیزی كه نیست با همه این اوصاف، من نام داستانواره را برای این تلاش انتخاب میكنم تا وجه تمایزی باشد با برداشت متعارف ما از داستان.