کتاب « بیلیارد در ساعت نه و نیم»

در این کتاب به جای اینکه با روایتی سر راست و عینی از وقایع مواجه شود، واقعیت را از خلال تک گویی‌های درونی شخصیت‌های داستان و سیلان ذهن ایشان در خاطرات دور و نزدیکشان ، دریافت می‌کند. تمام داستان در روز ۶ سپتامبر سال ۱۹۵۸ و در روز تولد هشتاد سالگی هاینریش فهمل پدربزرگ خانواده و اولین آرشیتکت خاندان فهمل اتفاق می‌افتد، ولی شما با گذر از تونل‌های متعدد در ذهن راویان یازده‌گانه رمان که به گذشته‌های دور نقب می‌زنند، به سالها قبل برمی‌گردید و بدین ترتیب قطعات پازل این رمان در کنار هم قرار می‌گیرند.
داستان از دفتر کار روبرت فهمل فرزند هاینریش فهمل،آرشیتکت و کهنه سرباز جنگ جهانی دوم آغاز می‌شود. در خلال صحبتهای منشی دفتر روبرت فهمل ، خواننده متوجه می‌شود که روبرت فردی ماشینی است و تمام زندگی او مانند ساعت منظم است. نسبت به جزییات وقایع روزمره به شدت دقیق و حساس است و برنامه از پیش نوشته‌ای دارد که بر اساس این برنامه هر روز راس ساعت خاصی برای بازی بیلیارد در هتل پرنس هاینریش حضور می‌یابد و …