خدای چیزهای کوچک


اثر ارونداتی روی
رمانی است که نمی توان بی اعتنا از کنار آن گذشت. برخی آن را به شدت تحسین کرده اند و برخی نیز تمایلات ضد غریبی و ضد. عقب ماندگی های قومی آن را به تندی مورد انتقاد قرار داده اند.
در این رمان نویسنده داستانی را به طور مستقیم تعریف نمی کند. در ذهن قهرمانانش کنکاش می کند اما به دنبال جریان سیال ذهن نیست. آن چه آفریده تا حدی به واقعگرایی جادویی ادبیات آمریکای لاتین نزدیک است اما در ذات با آن نوع ادبیات تفاوت دارد. روی ” قصد ندارد با استفاده از فرهنگ بومی یک منطقه فضایی جادویی و پر راز بیافریند. تنها جادوی شناخته شده از نظر او انسان است. انسان با تمام رمز و رازهایش. اگر در اثرش حال و هوایی رمزآلود دیده می شود فقط به خاطر تصویر دقیقی است که از دنیای ذهنی قهرمان داستان به دست می دهد. در واقع خود او بر رئالیستی بودن اثرش به شدت تاکید دارد…..