اگر کسی بدون ترس در چشمان مرگ نگاه می کند قطعا فرد متهوری است ولی این دلیل نمی شود که او در جنگ حق و باطل قرار دارد و نماینده حق است! در جنگ باطل و باطل و اردوگاه باطل نیز افراد متهوری دلیرانه می جنگند!
فوریه 14
کتاب« قربانی »
فوریه 14
کتاب «گدا»
: کتاب در مورد روشنفکران جهان سوم است که در جوانی پرشور و ارمانخواه هستند . در میان سالی نومید و محافظه کار می شوند و در پیری دچار عذاب وجدان شده و به عرفان روی می اورند .
شخصیت اصلی داستان نیز وکیلی موفق به نام عثمان است که جوانی خود را برای شعر و سوسیالیست صرف کرده است اما با گذر ایام ارمان های خود را فراموش کرده و اکنون در ناخودآگاه خود به دنبال گمشده ای می گردد از یک سو به ارمان های جوانیش با تمسخر نگاه می کند و از سوی دیگر نیز از وضعیت فعلی اش دلزده است . این عذاب وجدان او را از همسر محبوبش زینب و دخترانش بثینه و جمیله و پسرش سمیر و حتی دو دوست صمیمی اش مصطفی و عثمان دور کرده و به نوعی انحطاط اخلاقی می کشاند .
فوریه 14
کتاب « شبانه ها»
فوریه 14
کتاب «آهوی بخت من گزل »
دولتآبادی در ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در روستای دولتآباد سبزوار متولد شد. مادرش فاطمه و پدرش عبدالرسول نام داشت. او پس از پایان تحصیلات مقدّماتی در روستا به سبزوار رفت و به مشاغل گوناگون پرداخت. سپس به مشهد رفت و آنجا با سینما و نمایش آشنا شد. سال ۱۳۳۸ به تهران رفت و سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد. از آغاز دههٔ چهل در کلاسهای نمایش آناهیتا شرکت کرد و بازیگر نمایش شد و کمکم نوشتن را نیز آغاز کرد. او در دههٔ چهل در نمایشنامههایی از برتولت برشت و بهرام بیضایی و اکبر رادی نقش بازی کرد. سال ۱۳۴۹ ازدواج کرد.در دههٔ ۱۳۵۰ به زندان افتاد. پس از زندان نگارش کلیدر را آغاز کرد که پانزده سال کشید.
فوریه 14
کتاب«اوسنه بابا سبحان »
محمود دولتآبادی (زادهٔ ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ دولتآباد سبزوار) نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلمنامهنویس اهل ایران است. رمان بلندِ (ده جلدی) کلیدر مشهورترین اثر دولتآبادی است. آثار دولتآبادی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، نروژی، سوئدی، چینی، کردی، عربی، هلندی، عبری و آلمانی ترجمه شدهاند.محمود دولتآبادی چندین نمایشنامه و فیلمنامه را به نگارش درآورده است، او همچنین سابقه بازیگری در تئاتر و سینما را دارد، اقتباس از آثار دولتآبادی ساخت چند فیلم را بههمراه داشتهاست. فضای اکثر نوشتههای دولتآبادی در روستاهای خراسان رخ میدهد و رنج و مشقت روستاییان شرق ایران را به تصویر میکشد. دولتآبادی در سال ۲۰۱۳ برگزیده جایزهٔ ادبی یان میخالسکی سوییس شد. در سال ۲۰۱۴ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه توسط سفیر دولت فرانسه در تهران به محمود دولتآبادی اهدا شد
فوریه 14
کتاب« دیدار بلوچ »
فوریه 08
کتاب «حکمت سعدی»:
گفتگوهای اخلاقی و به طور کلی علم اخلاق یا دانش، بررسی چگونگی همبستگی های میان فرد با افراد دیگر و با همه جامعه از دیدگاه نیک و بد، در میان مبحث های گوناگون فلسفه جای ویژه ای دارد. اخلاق از آنجا که عموما نگهدارنده آداب و رسوم و احساسات و قواعدی است که در زمینه همبستگی های میان افراد بر پایه سودهای مادی و موقعیت اجتماعی شان پدید آمده، یکی از اهرم های بسیار موثر جامعه می باشد. این جنبه استاتیک و ایستادن و دگرگونی نپذیرنده اخلاق، به ویژه در دورانی که یک چرخش (تحول) بنیادی اجتماع در کار است، چون ابزاری محافظه کارانه، مورد بهره برداری بداندیشان و دشمنان خلق قرار می گیرد. البته اخلاق به مثابه شکلی از شعور و آگاهی اجتماعی مانند هر پدیده اجتماعی دیگر، دارای جنبه متضاد و مخالفی نیز هست: جنبه دینامیک یا جنبان و دگرنده (متغیر). ولی دگرشهای این جنبه متغیر که بنا به قوانین دیالکتیک انجام می گیرد، در شرایط عادی عموما دگرشهایی هست چندی (کمی)، کم کمَک و نامحسوس. تنها در مورد چرخش های تند اجتماعی است که دگرشهای اصول اخلاقی به صورت چونی (کیفی) و جهشی انجام یافته و اغلب آداب و و قوانین نوینی که زمینه اش مدتها پیش کم کم در جامعه فراهم آمده، جای رسم ها و آئین های کهنه را می گیرد…
این کتاب در نقد و پاسخ به کتاب “در قلمرو سعدی” علی دشتی نوشته شده است.
فوریه 08
کتاب «طبل حلبی»
گونتر ویلهلم گراس (به آلمانی: Günter Wilhelm Grass) (زاده ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷) نویسنده، مجسمه ساز و نقاش آلمانی است. او عضو برجسته گروه ۴۷ و از نویسندگان بزرگ و معروف آلمان است. او سال ۱۹۲۷ در گدانسک (به آلمانی: دانتسیگ) لهستان، از پدری پروتستان و مادری کاتولیک، زاده شد. گراس تحت تأثیر تربیت کاتولیکی مادر، به خدمت در کلیسا مشغول شد و با نوجوانان خادم در اجرای مراسم نمازگذاری شرکت می کرد. در پانزده سالگی برای گریز از محیط تنگ و فقیرانه خانوادگی، خدمت در ارتش هیتلری را با رغبت پذیرفت و در هفده سالگی به لشکر دهم توپخانه اساس – فروندبرگ فرا خوانده شد.
فوریه 08
کتاب« فرار»
مانند داستان مسخ فرانتس کافکا روایت گر تنهایی بشر است. در داستان مسخ وقتی گره گوار سامسا به حشرهای تبدیل میشود، با وجود این که نانآور خانواده است، اما همه ی اهل خانه او را طرد میکنند. خواهرش میگوید: ” بهتر است فردا او را دم در بگذاریم تا خاکروبهای او را همراه آشغالها با خود ببرد. آخر او به درد چه میخورد؟!”
در رمان “فرار” نیز ارژن از اطرافیان و حتا از خودش متنفر شده است او حتا از خودش میگریزد و با خود بیگانه شده است. رمان « فرار » از طرفی همچون داستان پزشک دهکدهی کافکا شخصیتی را برای ما تصویر میکند که زندگی عشق و میل خود را فدای حرفهی خود میکند. در پزشک دهکده، پزشک تمام زندگی و عشق خود را فدای حرفهی طبابت میکند اما میبینیم که زندگی و عشق خود را میبازد و در طبابت نیز موفق نمیشود. چنان که مریضاش میمیرد. در رمان فرار نیز ارژن تمام عشق وزندگی خود را فدای حرفهی نویسندگی خود میکند اما در نهایت هر دو را از دست میدهد و میمیرد.