کتاب «دنیای معماها»

اثری از جان گادوین نویسنده استرالیایی می باشد که در حال حاضر در سانفرانسیسکو زندگی می کند ایشان تا بحال 11 کتاب انتشار کرده که یکی از بهترین کتاب های آن دنیای معما ها می باشد که توسط فرزام حبیبی اصفهانی به زبان فارسی هم ترجمه شده است. در میان موضوع هایی که در این کتاب پیرامون آنها بحث شده است، بدون شک برای هر یک از خوانندگان چند نام آشنا وجود دارد. نام هایی که غالباً آنها را شنیده و فقط مانند یک افسانه با آن برخورد کرده اند بدون اینکه به دنبال منبع افسانه ی مزبور بگردند و فلسفه ی پیدایش آن را بیابند.

کتاب « دگرگونی»

نوشته‌ی میشل بوتور از نویسندگان قرن بیستم فرانسه است. این رمان روایت زندگی مرد میانسالی است که در گیرودار ماجرای عاشقانه‌ای رنگ می‌بازد و در جست‌و‌جوی هستی از دست رفته به درون خودش نقب می‌زند

کتاب« افسانه جوانی»

داستان زندگی پسری به نام امده به همراه خانواده اش از کودکی تا بزرگسالی است. فرانسوا ادوارد کوپه (Francois Coppee) در ۱۸۴۲ در پاریس متولد شد. پدرش شغلی کوچک در وزارت جنگ داشت. از آن جایی که حقوق دولتی او برای اداره خانواده شش نفری (سه دختر و یک پسر) کاملا کافی نبود سال های اولیه زندگی کوپه برای او سخت گذشت. همانطور که از متن این رمان آشکار است این داستان تا حدی از زندگی شخص خودش اقتباس شده است. بعد از مرگ پدر، کوپه جوان وارد خدمات دولتی شد که کار یکنواخت آن با روحیه شاعر جوان جور در نمی آمد. او بعد از کار به کتابخانه سنت ژنویو رفته و در آن جا با جدیت مشغول مطالعه می شد. ادوارد اشعار اولیه اش را در سال ۱۸۶۶ به چاپ رساند ولی جلب توجه زیادی نکرد. ولی وقتی در سال ۱۸۶۹ دفتر شعرش به اسم “لا پاسانت” منتشر شد یک شبه کوپه معروفیت عجیبی کسب کرد.

کتاب« افسانه»

دختره نشست پشت درب و منم از قصد تند تند میرفتم بیرون تا ببینمش و یهو برام سوال شد این دختری که من عاشقش شدم اسمش چیه

کتاب«زنان »

دختری با دامن کوتاه، بیرون پنجره اتاق من، انجیل می خونه

کتاب «اعترافات یک مردی که آنقدر ابله بود که تمام عمر با یک هیولا زندگی می‌کرد»


: بوکوفسکی در سن پدروی کالیفرنیا در سن ۷۳ سالگی، اندکی بعد از تمام کردن آخرین رمانش تفاله، از بیماری سرطان خون درگذشت. مراسم تدفین او بوسیلهٔ راهبان بودایی انجام شد.
بر روی سنگ قبر او این عبارت خوانده می‌شود: «Don’t Try» (تلاش نکنید) به قول «لیندا لی بوکوفسکی» منظور از سنگ نوشته قبر شوهرش چیزی شبیه به این گفته‌است: «اگه شما تمام وقتتان را برای تلاش کردن صرف کنید، آنگاه همه آن چیزی که انجام دادید تلاش کردن بوده. پس تلاش نکنید. فقط انجامش بدید.»

کتاب« زندگی در یک نجیب خانه در تگزاس »

چارلز بوکوفسکی، چنان که در مقدمهٔ داستان دیگری از او [شمارهٔ ۱۰ کتاب جمعه] آوردیم، نویسندهٔ اعماق آمریکاست و هر نوشتهٔ او «گزارشی نمونه‌وار است از جامعهٔ افسارگسیخته و بی‌بندوبار آمریکا، گرفتار به‌انواع علت‌های روحی و جسمی، تب صنعت، سایهٔ سنگین پلیس و تبلیغات و سکس و الکلیسم»… – داستان حاضر نمونهٔ دیگری است از فسادی که در اعماق این جامعهٔ بیمار می‌گذرد.

کتاب «ژرفنا : جاده ای به سوی اسکله ویگان»

ژرفنا: جاده ای به اسکله ی ویگان اثر جورج اورول کتابی که در سال 1937 منتشر شد و جنبه اجتماعی آن بسیار پررنگ است.
اورول در این کتاب با انتقاد از وضعیت زندگی کارگران، راهکارهایی ارایه میدهد تا افراد شاغل بتوانند در زندگی به رضایت شغلی بیشتری دست یابند و در واقع با این موضوع از حکومتهای کمونیستی انتقاد میکند…

کتاب« جنوبی از شمال»


وقتی خدا عشق را آفرید ، ‌به خیلی‌ها کمکی نکرد //وقتی خدا سگ‌ها را آفرید ، به سگ‌ها کمکی نکرد //وقتی خدا سیاره‌ها را آفرید ،‌ کارش خیلی معمولی بود //وقتی خدا تنفر را آفرید ، به ما یک چیز بدرد بخور و استاندارد داد ///وقتی زرافه را آفرید ، مست کرده بود ///وقتی خدا من را آفرید ، خُب من را درست کرده بود/// وقتی میمون را آفرید ، خوابش برده بود ///وقتی موادمخدر را آفرید ، نشئه بود ///و وقتی خودکشی را آفرید ، دلش بدجوری گرفته بود ///وقتی تو را آفرید که توی تختت دراز کشیدی ///می‌دانست چی کار می‌کند///مست بود و نشئه ///و کوه‌ها و دریا و آتش را هم‌زمان درست کرد ///بعضی از کارهایش اشتباه بود/// اما وقتی تو را آفرید که توی تختت دراز کشیده بودی ///به تمام جهان ملکوتی‌اش رسیده بود

کتاب« ناخدا برای ناهار رفته بیرون و ملوان کشتی را میراند »

تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیده‌ام که وقتی حال آدم بد است این حرام‌زاده فقط حال آدم را بدتر می‌کند. یک مشت چهره خالی از روح که پشت سر هم می‌آیند و می‌روند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمق‌هایی که بعضاً مشهور هم هستند…