آخرین اثر کالین مک کالو نویسنده کتاب مرغ خار است.
وقایع داستان در اوایل 1900 میلادی در شهر کوچک بایرون و در دامنه کوهستان آبی استرالیا اتفاق می افتد.
کتابی که کمتر شناخته شده ولی واقعاً ارزش خواندن را دارد چون به اراده و جنبه های پر ارزش زنانه بسیار زیبا پرداخته است
آنچه کتابهای کالین مک کالو را برجسته و قابل تعمّق میسازد این است که نوشتههایش فقط جنبهی سرگرمی ندارد، بلکه در لابهلای سطور آن هدفی والاتر نهفته است که آن را ارزشمند میسازد. در این کتاب نیز ستم و بیداد را با قلمی طنزآمیز برملا میسازد و خواننده را بر علیه آن بر میانگیزاند. نگرش مذهبی نویسنده به دنیا و اعتقاد او به رستاخیز نیز بر رونق نوشتههایش میافزاید و آن را از اکثر کتابهای مادیگرایانهی امروزهی غربی متمایز میسازد. این رمان کوچک، چون «مرغ خار» خواننده را تا پایان به دنبال خود میکشد و تجربهای نشاطانگیز در اختیار او قرار میدهد.
جولای 30
کتاب« بانوان عمارت میسالونگی»
جولای 30
کتاب« ایمی واتس و آینه ی اسرار آمیز»
داستان دختری به نام ایمی است که طی حوادثی، متوجه میشود موجوداتی ناشناخته از طریق آینهی سحرآمیزی وارد شهر میشوند. او بههمراه یکی از دوستانش، پیگیر اتفاقات شده و متوجه میشود آن آینه در انباری مدرسهاش پنهان شده است. در انتها، ایمی و جارد به دلیل کنجکاوی بچگانهی خود، به آینه نزدیک شده و وارد ماجرای خطرناکی میشوند که جانشان را به خطر میاندازد… .
جولای 17
کتاب «دموکراسی و جامعه مدنی»
جولای 17
کتاب «گمشده»
جولای 17
کتاب «بلندی های بادگیر»
جولای 17
کتاب« پر»
جولای 17
کتاب «حکمت شادان»
اثر فردریش نیچه
اینان کشیشانند، شما باید از نزد آنان آرام بگذرید…زیرا …برخی از آنان بسی رنج دیده اند. از این روی میخواهند که دیگران را بیازارند. آنان دشمنانی شریرند. هیچ حقدی به پای کینه اي نمیرسد که آنان در فروتنی خود دارند. چون کسی به آنان دست یازد، خود در معرض آلودگی قرار میگیرد…
با کشیشان رنج برده و میبرم. زیرا آنان در نظرم زندانیانی هستند که داغ دورافتادگان بر پیشانی دارند. همان که نجات بخشش میخوانند، آنان را به بند کشیده و ارزشهای دروغین و سخنان پوچ، آنان را زندانی کرده…هیچ اژدهایی برای انسان، هولناکتر از هیولای ارزشها و سخنان واهی نیست…
به خانه هایی که این کشیشان بهر خود ساخته اند، بنگرید که نامش را کلیسا گذاشته اند. حال آنکه آنها مغازه هایی هستند عطرآگین. آیا جان میتواند در پرتو درخشش این انوار دروغین و درچنين فضایی آلوده به اوج خویش رسد؟
جولای 17
کتاب«اراده معطوف به قدرت »
اثر فردریش نیچه
آن کودک را در میان خوکهایی که میغرند، نگاه کن که چگونه بی سلاح و تک و تنها انگشتان پایش را جمع کرده است.
او می گرید و کاری جز گریستن نمی داند.
آیا روزی فرا می رسد که او روی پایش بایستد و راه برود؟
نترسید! من فکر می کنم شما به زودی آن کودک را، به محض اینکه روی پا بایستد، در حال رقص و حتی ایستاده روی سر خواهید دید.
جولای 17
کتاب «آواره و سایه اش»
جولای 10
کتاب« انسان مصلوب » (آنک انسان)
اثر فردریش نیچه
«راستگویی و تیزچنگی در کمانگیری»: این هردو در چشم ملّتی [ایرانیان]که نامِ من از ایشان است، گرامی بود و دشوار: نامی که مرا هم گرامی است و هم دشوار.
«پدر و مادر را پاس داشتن و به جان و دل پیروِ خواستِ آنان بودن»: ملّتی دیگر [یهود] این لوحِ چیرگی را بر فرازِ خویش بیاویخت و بدان قدرتمند و جاوید شد.
«سَرسپرُدن و در راهِ سرسپردگی خون و شرف را در راهِ هدف هایِ بد و خطرناک نیز به خطرافکندن» : ملّتی دیگر [آلمان] با چنین آموزشی به خویش بر خود چیره شد و با چنین چیرگی از امیدهایِ بزرگ بارور و گرانبار گشت.
همانا که آدمیان نیک و بدِشان را همه خود به خویشتن داده اند. همانا که آن را نستانده اند، آن را نیافته اند و چون ندایی آسمانی بر ایشان فرود نیامده است.