کتاب«خاطرات یک دختر نوجوان»

خاطران آن فرانک ، نوشته یک دختر نوجوان یهودی است که در تابستان سال 1942 در بحبوحه جنگ جهانی دوم در وحشت از نازی ها مجبور شد همراه با اعضای خانواده اش در شهر آمستردام به زندگی مخفی روی آورد. به مدت بیش از دو سال، آن و پدر و مادر و خواهرش با چهار یهودی دیگر در این مخفیگاه بسر می بردند. در طول این مدت آن خاطراتش را در دفترچه ای ثبت می کرد. سرانجام نازی ها همه ی آنها را دستگیر و روانه اردوگا ه های مرگ کردند. از این هشت نفر تنها پدر آن ، فرانک جان سالم به در برد و در پایان جنگ ، خاطرات دخترش را منتشر کرد. این کتاب که تاکنون به 55 زبان ترجمه شده و بیش از بیست میلیون نسخه آن در سراسر جهان به فروش رفته، به نمادی از قربانیان فاشیسم هیتلری تبدیل شده است.

کتاب «شفای زندگی»

زندگی بسیار ساده است ،از همان دست که بدهیم ، از همان دست می گیریم.
هر گونه درباره‌ی خود بیندیشیم، برایمان به واقعیت در می‌آید…

کتاب «سال بلوا »

توی این مملکت هرچیزی اولش خوب است، بعد یواش یواش بهش آب می‌بندند، خاصیتش را از دست می‌دهد، واسه‌ی همین هست که پیشرفت نمی‌کنیم…

کتاب «نون نوشتن »

آدم‌های سالم، مثل هم هستند!
زیرا خوشبختی یک رنگ دارد…
این بدبختی‌ست که رنگارنگ است!

کتاب «خاطرات یک استاد»


نیکلا اسپانویج اونتل که روزگاری استاد معروفی بوده است امروز در آستانه مرگ خویش خاطراتش را تعریف می کند.او از تعداد اندک افرادی که در زندگی اش در رفت و آمد هستند حرف می زند…

کتاب« در جلگه های پهن درختان روسیه »


روشنفکرانی که چند سالی از عمر خود را روی نیمکت دانشگاها گذرانده اند،
اگر نخواهند به نفع جامعه تربیت شوند،
به خطرناکترین انسانها تبدیل خواهند شد و مردم را بسوی تباهی هدایت خواهند کرد.

کتاب« عادت می‌کنیم »

قصه از آن جا شروع شد
که از عادت کردن
فرار کردیم
و به فرار کردن عادت کردیم…

کتاب «راهی که مردگان عشق می ورزند»

این یکی داستان اما خود قصه ی متفاوتی دارد . داستانی دربرگیرنده ی همه ی مضامین بوکوفسکی وار این بار با دوزی بیشتر ، تلخ تر ، گزنده تر ، عیان تر و پوچ تر …این بار توصیف گر کابوس ها و تنهایی او …و شاید یکی از بهترین و پخته ترین کارهای او ..حرف اضافه ای درش نیست ..حقیقت بیش از همیشه در قلم او خودنمایی کرده …ترسیم گر یکی از سیاه ترین دوران های زندگی اش …این که 7سالی ست ازو خوانده و ترجمه کرده ام خودش در ترجمه ی این داستان هم نقش داشته . با این که با قلمش ، زندگی اش و افکارش بیش از پیش آشنا هستم ، اما باز هم موقع ترجمه ی این کار اخیر مرا غافلگیر کرد . طنز بوکوفسکی این بار ، یارای مقابله با تلخی چیزی که خودش می نویسد را هم ندارد …

کتاب «قانون اساسی بر اساس حقوق پنج گانه»

به مردم ایران
و مردم دیگر کشورهای جهان پیشنهاد می‌شود
این قانون اساسی نتیجه کوشش عده ای از معتقدین راه استقلال و آزادی می باشد .

کتاب «پرنده من»


مامان نمیداند به خاطر چه چیزی زن آقاجان شد.
“یک روز من را به پدرت دادند. فکر کردم لابد بابای دومم است و من باید این دفعه دختر او باشم. یک نفر یک مشت به پهلویم زد و گفت پدرت نیست، شوهرت است. از آن به بعد هر وقت مشت میخوردم میفهمیدم اتفاق مهمی افتاده….”