ارلاندو

Orlando

اورلاندو اثری است از نوع فانتزی درباره تناسخ، یعنی نظریه­ای که در عصر الیزابت رواج بسیار داشت. این رمان ملهم از شخصیت ویکتوریا سکویل وست (۱۰)، بانوی رمان­نویس انگلیسی، است که دوست صمیمی نویسنده و، در نگاه او، تحقق آخرین تجسد اورلاندو بود. وانگهی کتاب از تصویر او مایه گرفته است. شخصیت شگفت­انگیز اورلاندو، که هم مرد و هم زن است، و بیش از سه قرن با گنجینه­ای پایان­ناپذیر از اندیشه­ها و احساسات زیسته است، به نویسنده امکان می­دهد که تصور زنده ای از تغییر مدام زندگی به دست آورد؛ زندگیی که در آن صورتهای «من» دائماً دستخوش دگرگونی و انحلال و مفهوم زمان بسیار متغیر و نسبی است. اورلاندو، که در غنای شعری به پای به سوی فانوس دریایی یا خیزابها نمی­رسد، در راهی که نویسنده برای جستجو و آفرینش یک سبک هنری جدید در پیش گرفته است، گام مهمی به شمار می­رود.

بانو در آیینه

بانو-در-آیینه-نگاه

«بانو در آینه» مجموعه‌ای است از سبک‌های مختلفی که وولف در نوشتن استفاده می‌کرد. از یکسو آن جملات کاملا ذهنی او است که در داستان‌هایش مثل «لکه‌ای روی دیوار» نمایان می‌شود، از یک طرف رئالیسم خردکننده داستان‌هایی مثل «دوشس و جواهرفروش» است که خواننده را میخکوب خود می‌کند. تا سوررئالیسم داستان‌هایی مثل «نورافکن» تا … ویرجینیا وولف علاقه خاصی به رئالیسم صرف دارد. رئالیسم برای او دنیایی است که هر چیزی که لازم دارد در آن موجود است. هر کدام از نوشته‌های وولف دنیایی کامل هستند. وولف دوست ندارد چیزی ضعیف خلق کند.

کتاب جهانی شدن و آینده دموکراسی

1

یورگن هابرماس
ترجمه : کمال پولادی
کتاب حاضر مشتمل بر مجموعه مقالاتی از ‘یورگن هابرماس ‘(فیلسوف و روشنفکر آلمانی) است که در حوزه عمومی سیاست نگاشته شده است .دعوی مرکزی نظریه هابرماس در این مقالات آن است که ‘نهاده‌های مبتنی بر استفاده از عقلانیت ارتباطی, از نهادهای اخلاقی گرفته تا نهادهای دولت مشروطه, نهادهایی عقلانی‌اند و صرفا از متفرعات یا عوارض شرایط تاریخی نیستند .’ ادامه‌ی مطلب

کتاب پسامدرنیسم و بحران زیست محیطی

pasamodernism_va_bohrane_zistmohiti

کتاب بچه های اعتیاد

Poster_Book_Addiction_1

بچه های اعتیاد – یک گزارش، یک اخطار!
مهرانگیز کار
از سایت توانا
کتاب «بچه‌های اعتیاد» بار اول در سال‌های پایانی دهه شصت منتشر شد، در آن زمان مدافع و فعال حقوق بشر، خانم مهرانگیز کار هشدار داد که اگر به مسائل مطروحه در این کتاب توجه نشود، اعتیاد در میان کودکان و نوجوانان در ایران به یک بحران ملی تبدیل خواهد شد. اما متاسفانه به این هشدارها توجهی جدی مبذول نشد؛ از زمان انتشار کتاب، اعتیاد در میان جوانان ایرانی به وضعیتی همه‌گیر رسیده است. ادامه‌ی مطلب

فاوست

38381_9_312

بخش نخست فاوست مثل کتاب ابوب«در عهد عتیق عشق»با پیش درآمدی که صحنه اش بهشت است افتتاح می شود.در این جا خدا فاوست را در معرض وسوسه های مفیستوفلس«شیطان»قرار می دهد.مفیستوفلس به فاوست ثروت،زن و افتخارو…و هرچه آرزو کند،پیشنهاد می کند؛در عوض از او می خواهد پس از اینکه خواسته هایش برآورده شد،در لحظه ای سرشار از شادکامی که آرزو کند آن لحظه پایدار باشد روحش را تسلیم شیطان کند.
فاوست شرایط را می پذیرد و قرارداد با خون امضا می شود.مفیستوفلس نخست فاوست را با لذت باده گساری و عیاشی می آزماید.لیکن در این طرح شکست می خورد و به فکر وسوسه ی او با عشق می افتد.فاوست را به آشپزخانه ی ساحره ها می کشاند و به وی معجونی می خوراند که جوانیش را به او بازمی گرداند.آنگاه تراژدی مشهور مارگارت«گرچن»آغاز می گردد.

سیذارتا

40000751_-_01_-_Book_-_Fiction_-_Sizarta_1

سیذارتا (Siddhartha) نام کتابی است که به تحول معنوی یک مرد هندی برهمن می‌پردازد. این کتاب در سال ۱۹۲۲ و پس از آنکه هسه مدتی در دهه ۱۹۱۰ در هند به سر برد منتشر شد. سیذارتا در زبان سانسکریت، یعنی «کسی که به هدفش رسیده‌است». ماجرای داستان مربوط به دوران هند باستان و هم‌زمان با بودا (سده ۶) است.با خواندن کتاب «سیذارتا»، خواننده به راحتی پی به آشنایی و دلبستگی هسه با ادبیات و عرفان مشرق زمین می‌برد. شاید خالی از لطف نباشد که بدانیم آنماری شیمل، اسلام‌شناس نامدار آلمانی کتاب «جاویدنامه» اقبال لاهوری را نزدیک به‌نیم قرن پیش از این، در سال 1957 میلادی، به‌زبان آلمانی ترجمه کرد و این کتاب در مونیخ منتشر شده است. اما نکته جالب این جاست که هرمان هسه پیشگفتاری کوتاه بر ترجمه آلمانی این کتاب نگاشته است. خواندن این مقدمه خالی از لطف نیست:
محمد اقبال لاهوری به‏سه قلمرو معنوی تعلق دارد: آثار گرانسنگ او نیز از سرچشمه این سه جهان معنوی سیراب می‏شوند: قلمرو معنوی هند، جهان روحانی اسلام و دنیای اندیشه‏های مغرب‌زمین.
مسلمانی برخاسته از سرزمین هند، قرآن آموخته، تعلیم‏ دیده ودانا و فرهیخته عرفان ایرانی- عربی؛ اما سخت متاثر از پیچیدگی فلسفه غرب و با برگسون و نیچه آشنا، ما را در عروج فزاینده‏ای به‏قلمرو معنوی خویش هدایت می‌کند.

هدیه سال نو

222222

یک دلار و هشتاد و هفت سنت. همه‌اش همین بود ـ و شصت سنت آن هم سکه‌های یک سنتی بود؛ سکه‌هایی که طی مدت درازی یک سنت و دو سنت درنتیجه چانه زدن با بقال و سبزی‌فروش و قصاب گرد هم آمده بود؛ سکه‌هایی که با تحمل حرف‌‌های کنایه‌آمیز فروشنده‌ها و تهمت‌های آنها به خست و دنائت و پول‌پرستی جمع شده بود و او همه این تلخی‌ها را به خود هموار کرده بود به امید آنکه بتواند در پایان سال مبلغ مختصری برای خود پس‌انداز کند.
یک بار دیگر به دقت پول‌ها را شمرد؛ اشتباه نکرده بود؛ همان یک دلار و هشتاد و هفت سنت بود؛ پول ناچیزی بود با آن ممکن نیست چیز قشنگی خرید، چیزی که ارزش یک هدیه را داشته باشد ـ و فردا هم روز عید کریسمس بود. «دلا» زن جوانی پریده رنگ، افسرده و دلشکسته، سر بلند کرد. چه کند؟ چاره‌ای جز این نداشت که خود را بر روی نیمکت رنگ و رو رفته بیندازد و گریه کند.

ناپلئونی کوچک

6005955200._SS,240_

کتاب حاضر مجموعه ‌ای است شامل سه اثر سیاسی ـ ادبی ـ اجتماعی از ویکتور هوگو که آنها را در دوران تبعید نوزده ساله در زمان ناپلئون سوم سروده یا تالیف کرده است.

بخش اول کتاب ترجمه و تلخیصی است از نوشته آندره مورا درباره زندگی و آثار ویکتور هوگو. در بخش دوم ترجمه کتاب ناپلئونی کوچک به چاپ رسیده که نوشته ‌ای سیاسی هجو آمیز است. ویکتور هوگو در این نوشته , ناپلئون را به باد انتقاد گرفته کینه ‌اش را از او و کودتا ابراز می‌دارد. او از این که رئیس جمهور به‌ رغم سوگندش آزادی مطبوعات را از میان برد و مجلس را منحل کرد بسیار به خشم آمد و با گروهی از جمهوری خواهان دست به مبارزه زد. شب نامه‌هایی در میان مردم پاریس پخش کرد.

نان آن سالها

Untitled-3038

روزی که هدویگ آمد، یک روز دوشنبه بود و صبح همان دوشنبه دلم می خواست، پیش از آنکه خانم صاحبخانه نامه پدرم را از زیر در تو بفرستد، لحاف را، مثل بیشتر صبح هایی که توی خوابگاه کارآموزان زندگی می کردم، بکشم روی سرم. اما خانم صاحبخانه ام از توی راهرو بلند گفت:«براتون نامه اومده، از خونه س.» و وقتی نامه رااز زیر در تو فرستاد، نامه ای به سفیدی برف که در سایه تیره ای که هنوز توی اتاقم بود، لغزید، با وحشت از جایم پریدم، چون روی پاکت به جای نقش مهر گرد پست معمولی، چشمم به نقش مهر بیضی شکل پست سریع السیر افتاد…