کتاب “پندارها”


نوشته احمد کسروی
كسروی در كتاب #پندارها به شدت به رمل و جادو و سحر و اسطرلاب و فال‌گيری و پيشگويی تاخته و از خانواده‌هایی كه برای حل مشكلات خود به اين قبيل خرافات روی می‌آورند گله می‌كند. همین کف بینی با آنکه تازه بایران رسیده، ما یک زیان بزرگی از آن سراغ داریم. دوسال پیش جوانی در دانشکده افسری درس می خوانده و در میان همدرسانش یک کف بینی می بوده که کف او را دیده و چنین گفته: “تو همیشه بدبخت و بینوا خواهی بود”. جوان ناآزموده که آرزوهای بسیاری برای آینده می داشته(از جمله آرزوی زناشویی با یک دختر توانگر را می پرورده)از شنیدن آن یکباره نومید گردیده و در روز دیگر خود را کشته (چون پدر او از تبریزیان است و با من آشنا می باشد من از داستانش آگاه گردیده ام)

کتاب “منشا انواع”


نوشته چارلز داروین ترجمه دکتر نورالدین فرهیخته
کتاب “خاستگاه گونه ها” یا #منشا_انواع به عقیده بسیاری مهمترین و تاثیرگذارترین کتاب تاریخ بشریت است. داروین با تالیف این کتاب که حاصل سالها تحقیق و پژوهش طاقت فرسا بود برای همیشه نگاه ما را نسبت به جهان طبیعت و جایگاه ما در آن دگرگون کرد.
طوفانی که او با انتشار کتاب منشأ انواع بر انگیخت هنوز پس از غریب یکصد و بیست سال فرو کش نکرده است. خود او به عظمت کارش آگهی داشت به همین دلیل در سپتامبر ۱۸۷۱ خطاب به دوست و همرزمش چنین نوشت: “ها کسلی عزیزم نبرد بسیار طولانی است حتی پس از مرگ من و تو نیز سالیان دراز ادامه خواهد یافت.” داروین جوان در سال ۱۸۳۱ سفر علمی مشهور خود را در کشتی اچ ‌ام ‌اس بیگل آغاز کرد. او به مدت پنج سال مشغول بررسی و نمونه‌ برداری از تنوع زیستی غنی در مناطقی چون جزایر گالاپاگوس بود.

کتاب “ده سال در عدلیه”

نوشته احمد کسروی

در این کتاب من ناچار بوده ام کارهای نیک خود را بستایم. خواسته ام پیشامدهایی را که به بیرون آمدن از عدلیه انجامید نیک باز نمایم. این مرا ناچار گردانیده که کارها و سرگذشتهای خود را چنانکه بوده برشته نوشتن کشم. باشد که کسانی پندارند که چون نویسنده خودم بوده ام چیزهایی افزوده و یا بداستان رنگ و روی فزونتر داده ام. می باید بگویم بوارونه آن کار کرده ام. چون نویسنده خودم بوده ام برای آنکه خودستایی نباشد چیزهایی را کاسته ام و در ستو دن هر داستانی کوشیده ام که رنگ و رویش کمتر باشد که فزونتر نباشد. بسیاری از داستانها را ناگفته گزارده ام.

کتاب صوتی”شاهنامه فردوسی” قسمت نهم


اثر: ابوالقاسم فردوسی
راوی: اسماعیل قادر پناه
بر اساس نسخه معتبر چاپ مسکو

کتاب تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) ۱۶ جلد

جلد اول

جلد دوم

جلد سوم

جلد چهارم

جلد پنجم

جلد ششم

جلد هفتم

چلد هشتم

جلد نهم

چلد دهم

چلد یازدهم

جلد دوازدهم

جلد سیزدهم

جلد چهاردهم

جلد پانزدهم

جلد شانزدهم

نوشته محمد بن جریر طبری️ ترجمه ابوالقاسم پاینده
“تاریخ الرسل و الملوک یا تاریخ الامم والملوک” ، معروف به تاریخ طبری در اصل توسط محمدبن جریر طبری، تاریخ نگار و محقق ایرانی در اواخر سده سوم هجری به زبان عربی نوشته شده. این کتاب که مهم ترین مجموعه تاریخ عمومی جهان اسلام است، از داستان خلقت آغاز کرده و به نقل زندگی پیامبران و پادشاهان قدیم ایران پرداخته، و پس از وقایع دوران ساسانی، به نقل زندگی محمد پیامبر اسلام، اهل بیت، نقل تاریخ اسلامی تا سال تنظیم کتاب (۲۹۳ هجری ) گریز زده است. کتاب که در اصل ۱۶ جلد بوده، از آن پس منبع بسیاری از وقایع نگاران پس از طبری بوده. تاریخ طبری را ابوعلی بلعمی به فارسی ترجمه و خلاصه کرده و از خود مطالبی به آن افزوده و تغییراتی در آن داده، به گونه ای که ترجمه فارسی طبری، تالیفی تازه محسوب می شود و گاه با نام “تاریخ بلعمی” از آن نام می برند. تاریخ طبری را “ابوالقاسم پاینده” در ۱۳۵۲ ترجمه و بی هیچ تغییر، در همان ۱۶ جلد، منتشر کرده است. ترجمه دیگری هم توسط صادق نشات صورت گرفته که بنگاه ترجمه و نشر کتاب در ۱۳۵۱ منتشر کرده است.

کتاب “پاکخویی”


نوشته احمد کسروی

گفتارهایی از مهنامه پیمان ۱۳۱۶ هجری خورشیدی،بارها میخواستم دراین باره چیزی بنویسم. گامی برداشتم و گامی بازپس نشستم . این زمینه بسیار سختی است، مگر خدا یاری کند و کاری از پیش رود. این کار نه تنها آنستکه خویهایی را به نیکی یا بدی ستاییم ، بگوییم و بگذریم . از آن هیچ سودی در دست نخواهد بود. باید پیش از همه خردها را تکان داد تا نیک و بد شناسد و به ستوده خویی ارج گزارند و خواهان آن باشند، سپس بر آن همه گفته های پراکنده و بدآموزیهای فراوان که دلها را فراگرفته چاره جست و دلها را از آن پیراست. پس از اینهاست که میتوان گفتگو از ستوده خویی کرد، وگرنه با سستی که خردها راست و با پریشانگوییهایی که دلها را فراگرفته، از شمردن خویهای نیک و بد چه بهره میتوان برداشت؟! این شگفت که کسانی گفتارهایی در این زمینه مینگارند و میفرستند تا در پیمان چاپ شود و چون نمیشود، آزردگی مینمایند.

کتاب “زندگی های کالبدی من “


با یک ماجرای شگفت آور آغاز می شود ، و زندگی های مکرری که روح در کلیدهای مختلف در زمان ها و مکان های مختلف طی می کند ، بیان می کند و علت پیدایش رابط محیطی ، را عنوان می کند و در آخر داستان با بیان یک ماجرای شگفت آور ، به همه پرسش ها پاسخ می گوید. این داستان از زبان یک روح بیان می شود و قابل مقایسه با هیچ رمانی نیست.

کتاب “حاجی های انباردار چه دینی دارند؟”

نوشته احمد کسروی
این داستان گفتگویی است میان چهار دوست که حول اندیشه‌های کسروی می‌گذرد. در این کتاب کسروی به انحرافات شیعه می‌پردازد و سعی در خرافه زدایی از میان اندیشه‌های شیعه دارد. گرچه مطالبی که او می‌گوید به گفتهٔ جعفر در اسلام و احادیث و قرآن آمده‌است، اما قشر روحانیون با مطرح کردن پاره‌ای از خرافات، به گفتهٔ احمد، اثر این نکات را خنثی می‌کنند. همچنین او به انتقادهایی که از خودش توسط روحانیون انجام شده اشاره می‌کند. روی سخن او بیشتر با جماعت بازاری است که ظاهراً به دین متدین هستند و اعمال شرعی روزانه همانند نماز و روزه و گذاشتن ریش و غیره را به جا می‌آورند اما از طریق ایجاد بازار سیاه سعی در کسب پول بیشتر دارند و مال اندوزی می‌کنند و از درآمد به دست آمده به مکان‌های زیارتی سفر می‌کنند. حال آنکه جماعتی از مردم در فقر و گرسنگی بوده و آسیب‌های زیادی را از این طریق تجربه می‌کنند.

کتاب” نودو سه”

جلد اول

جلد دوم

این کتاب اثر ویکتور هوگو , شاعر قرن نوزدهم فرانسه است . این اثر به وسیله هیاتی از نویسندگان فرانسوی به سر پرستی « پیر دوبمون » به شکل کتاب موجود امده است و ترجمه ان در دو جلد جداگانه تقدیم خانندگان عزیز میشود. نود و سه داستانی جنگی است که در سال نود و سه رخ می دهد . در این کتاب ویکتور هوگو شرح درگیری جمهوری طلب ها و سلطنت طلب ها را بیان می کنه و شخصیت های اصلی این کتاب با هم فامیل هستند اما یکی در جناح آبی ها و دیگری در جناح سفیدها هر دو آدم های مهمی اند و رو به روی هم قرار می گیرند.

کتاب”خون فروش”

سکوت و وحشت سراسر خانه را فراگرفته بود. دلهای افراد خانواده لبریز از اضطراب و درد بود. مادر در گوشه ای افتاده و آنچنان رنگ پریده بود که گویی بی هوش است. اقوامش اطراف او را گرفته بودند و او را دلداری می دادند. پدر غمزده و عصبانی به روی تختخوابش لمیده و در افکار پراکنده خود غوطه ور بود. عبدالحمید کودک یکساله در گهواره اش خوابیده و بی آنکه گرفتاری های پدر و مادرش را احساس کند، با گوشه پیراهنش بازی می کرد و لبخند نمکینی به لب داشت. عبدالحمید از شعله ها و شراره های اضطراب و التهابی که خانواده اش را دربرگرفته بود، کاملا بی خبر بود. یکی از خویشاوندان اتاقها را جستجو می کرد تا لباسها و اسباب بازیهای عمار را که سه روز قبل گم شده بود، جمع آوری کند و آنها را دور از چشم پدر و مادرش پنهان نماید. این گوشه ای از زندگی خانواده مراد بود. عمار فرزند چهار ساله مراد مفقود شده و با همه کوشش هایی که برای یافتن وی به عمل آمده بود، نتیجه ای نبخشیده لذا اندوه، درد، گریه و دلهره از همه سوی جان و قلب افراد خانواده را می خورد…